قهرمان اصلی و راوی داستان در رمان ناتورِ دشت، هولدن کالفید، اهل نیویورک است. هولدن، به‌دلیل ضعف درسی، مدرسه‌اش در پنسیلوانیا را ترک کرده و ‌مدت سه روز را سرگردان در شهر نیویورک سپری می‌کند. پسر قصه‌ی ما همزمان هم خیلی ساده‌است و هم خیلی پیچیده، بنابراین نمی‌‌شود هیچ‌گونه نظر قطعی درباره‌ی او یا درباره داستانش داد. شاید قطعی‌ترین چیزی که بتوان درباره هولدن گفت این است که: او در جهانی متولد شده‌است که نه‌تنها غرق در زیبایی‌ست بلکه این زیبایی به‌طرز ناامیدکننده‌ای به آن تزریق شده‌است. در این رمان صداهای زیادی وجود دارد مثل: صدای کودکان، صدای بزرگسالان، صداهای زیرزمینی، اما در این میان، رساتر از همه صدای هولدن است. هرچند که از زبان بومی خود فراتر رفته‌است، اما همچنان به آن وفادار است؛ صدای هق‌هق گریه‌اش احساس درد و لذت را توأمان باهم منعکس می‌کند. با این‌حال، همچون بسیاری از عاشقان و شاعران و دلقک‌ها، این درد را درخودش می‌ریزد و لذت را باتمام وجودش رها می‌کند. رمان کلاسیک جی. دی. سلینجر که بازگوکننده خشم و عصیان یک نوجوان آمریکایی است، برای نخستین‌بار درسال 1951 به‌چاپ رسید و یکی از 100 رمان برتر انگلیسی‌زبان روزنامه تایمز درسال 2005 معرفی شد. در همان سال‌های آغازین انتشار این کتاب، دادگاه به‌دلیل استفاده‌ی بی‌قید از کلمات رکیک و به‌ تصویرکشیدن مسائل جنسی آن‌ را محکوم کرد و در دهه‌های 50 و 60 ازجمله محبوب‌ترین کتاب‌های سنین نوجوان علی‌الخصوص درمیان پسرها بود.