آثار کلاسیک در طی زمان ماندگار است. اثر کلاسیک معمولاً به تصویر کشیدن همان دورهای است که در آن نوشتهشده است؛ لذا چنین اثری شایسته بازشناسی جاودان است.بهعبارتدیگر اگر کتابی صرفاً درگذشته به چاپ رسیده باشد، یک کار کلاسیک محسوب نمیشود.
اثر کلاسیک دارای جذبهی خاص جهانی است. آثار بزرگ ادبی ما را به ریشههای اصلیمان پیوند میدهد – درواقع بخشی از جذبه آثار کلاسیک به این دلیل است که آمیزهای از موضوعاتی است که طیف گستردهای از خوانندگان با پیشزمینه و تجربههای متفاوت آن را بهخوبی درک میکنند. موضوعاتی همچون عشق، نفرت، مرگ ارتباط مستقیم با برخی از ابتداییترین تجارب واکنشهای احساسیمان دارند.
اگرچه این اصطلاح اغلب برای آثار اصیل غربی بکار میرود، اما میتوان آن را برای آثار ادبی تمام ملل همچون آثار ادبی "کلاسیک چین" یا "وداهای هندی" بسط داد.
نویسندگان اولیه ادبیات کلاسیک، به زبان لاتین مینوشتند که نمایشنامههای پلوتس و ترنتیوس از آن جمله هستند. از شناختهشدهترین و پرطرفدارترین آثار ادبی دوره لاتین، آثار شاعرانی همچون ویرژیل، هوراس و اووید؛ آثار تاریخنگارانی چون تاسیتوس و ژولیوس سزار؛ آثار خطیبانی چون سیسرون و آثار فیلسوفانی چون سِنِکای جوان و لوکرتیوس است.
ماندگاری آثار نویسندگان معاصر حاکی از شناخت و درک این نویسندگان از آثار کلاسیک و پیشینه ادبیشان است. اثری ماندگار است که ریشه داشته باشد و نویسندهاش فرهنگ پیش از خود را بو کشیده و آثارش را بلعیده و از آن خودکرده باشد و سپس بتواند با زبان و فرهنگ امروزی اثری نو بیافریند. بنابراین رمان کلاسیک، داستانهایی هستند که باگذشت زمان فراموش نمیشوند و همچنان الگویی برای داستاننویسی مدرن در نظر گرفته میشوند. در میان آثار کلاسیک جهان، "خواهران برونته" مثال خوبی از نویسندگان ادبیات کلاسیک هستند. سه خواهری که کتابهایشان در دهههای 40 و 50 میلادی منتشر شد و از مفاخر ادبی بریتانیا محسوب میشوند و ازجمله آثار آنها رمانهای "اگنس گری"، "جین ایر" و "بلندیهای بادگیر" است که به ترتیب توسط آن، شارلوت و امیلی نوشته شد.
کلاسیک اصطلاحی نیست که تنها برای یک مدیوم خاص مانند ادبیات همچون داستان، رمان یا نمایشنامه به کار رود بلکه تقریباً در هر مدیومی اثر کلاسیک یافت میشود و میتوان واژه کلاسیک را برای آثار آن مدیوم استفاده کرد، مانند موسیقی کلاسیک و یا سینمای کلاسیک.