این کتاب داستان سه زن است که بر سر دوراهی قراردارند…

مدلاین زنی شوخ است که حرف‌های گزنده‌ای می‌زند. همه‌چیز را به خاطر می‌سپارد و هیچ‌کس را نمی‌بخشد. شوهر سابقش ازدواج کرده است و با خانواده‌ی جدیدش به محله‌ی مورد علاقه او نقل مکان کرده‌ و دخترشان در مهدکودک با دخترکوچک مادلین هم‌کلاس است. دختر نوجوان مادلین نیز ظاهرا شوهر سابقش را به او ترجیح می‌دهد.

سلست زنی زیبا و مهربان است، آن‌قدر زیبا که باعث می‌شود مردم در خیابان توقف ‌کنند و به او خیره ‌شوند، او گاهی اوقات کلافه به نظر می‌ر‌سد، چه کسی با وجود پسرهای دوقلوی غیرقابل کنترل کلافه نمی‌شود؟ حالا پسرهای دوقلوی او دارند به مدرسه می‌روند، و همه فکر می‌کنند سلست و شوهرش گل سر سبد والدین مدرسه خواهند بود. ولی در چشم همه بودن بهایی دارد و سلست با این مسئله درگیر است که حاضر است تا چه میزان بهای بیشتری برای آن پرداخت کند.

جین یک مادر تنهاست که تازه به شهر آن‌ها آمده، و آن‌قدر جوان است که بقیه‌ی مادرها او را با پرستار بچه اشتباه می‌گیرند. او بی‌نهایت غمگین است و در مورد پسر خود شک‌هایی دارد؛ ولی چرا؟

مدلاین و سلست خیلی زود جین را تحت حمایت خود می‌گیرند. ولی هیچ‌کدام از آنها نمی‌دانند جین و پسر کوچولوی او چه تأثیری بر زندگی همه‌ی آنها خواهند داشت.

کتاب دروغ های کوچک بزرگ به همسران سابق، همسران دوم، مادران و دختران، رسوایی‌های مدرسه‌ و دروغ‌های کوچک‌ خطرناکی که همه‌ی ما به خودمان می‌گوییم تا زنده بمانیم، می‌پردازد.