فلسفه مطالعه مسائل کلی و اساسی، درباره موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خِرَد، ذهن و زبان است. درواقع هرگز نمیتوان بهطور دقیق اشاره به چه چیزی دارد، زیرا فلسفه مفهومی است بدون محدودیت که در تمام فعالیتهای انسانی دیده میشود. تفاوت فلسفه با دیگر راههای پرداختن به چنین مسائلی (همچون عرفان و اسطورهشناسی)، رویکرد نقادانه و معمولاً سازمانیافتهی فلسفه و تکیه آن بر استدلالهای عقلانی و منطقی است. فلسفه برگرفته از واژه یونانی φιλοσοφία به معنای "دانشدوستی" است.
نخستین کسی که از واژه فلسفه استفاده کرد فیثاغورس بود، وقتیکه از او پرسیدند: "آبا تو فرد دانایی هستی؟" و او پاسخ داد: "خیر، اما دوستدار دانایی (philosopher) هستم".
فلسفه در آغاز حیات خود شامل تمام علوم میشد و علم الهی نامیده میشد. همچنین، فلسفه را علمی فرا بشری و مختص به انسانهای خاص میدانستند زیرا هرکسی قادر به درک آن نبود و کسانی که به فلسفه میپرداختند، صرفاً در تلاش برای تفسیر جهان بودند. اما، مارکس میگوید: "فیلسوفان همه در جهت تفسیر جهان گام برداشتهاند. اما مسئله برسر تغییر آن است" و هگل را پایان فلسفه میداند.
فلسفه نوعی تفکر است و عمل آن اندیشیدن به اساسیترین موضوعاتی که در دنیای اطرافمان میبینیم و در زندگی با آنها مواجه هستیم. فلسفه یعنی پرسش کردن و کنجکاوی دربارهی حتی جزئیترین مسائل زندگی. سؤالاتی ازایندست که "زندگی چیست؟"، "معنای زندگی چیست؟"، "چرا به دنیا میآییم؟"، "مرگ چیست؟"، "آیا عالم هدفی هم دارد؟" و هزاران سؤال دیگر.