«متولد ششم بهمن ماه 1355 هستم اما شناسنامه ام را اول فروردین 1356 گرفته اند. از نوجوانی عاشق ادبیات و سینما و تتئاتر بودم و هنوز هم. نوشتن را خیلی زود شروع کردم. به همان اندازه که معلم های ریاضی و فیزیک و شیمی از من بدشان می آمد، محبوب معلم های ادبیات و هنر و تاریخ بودم. و طبیعتاً کلاس مورد علاقه ام زنگ انشا بود. اول راهنمایی بودم که با تشویق معلم ادبیات، شروع کردم به خواندن و حفظ کردن گلستان سعدی و غزلیات حافظ. یکی از عموهایم که عاشق شعر بود و دستی هم به قلم دارد و دیوان شعری برای چاپ، بهترین مشوق بود. بعد مثل خوره هر کتابی که به دستم می رسید می خواندم. از ذبیح الله منصوری گرفته تا کافکا و نیچه. اولین بار حدود سال های 69 و 70 بود که به پیشنهاد آقای سرلک معلم نازنین انشای مان, یکی از داستان های کوتاهم را به یک مسابقه ادبی که در سطح مدارس استان برگزار می شد فرستادم و برنده شدم. مصطفی رحماندوست که از داوران مسابقه بود نامه ای مهر آمیز برایم نوشت که هنوز دارم. عشق تئاتر مرا به مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیما کشاند و بعد از دو سال آموزش در سال 1372 از آنجا فارغ التحصیل شدم. علیرضا نادری عزیز که از نمایشنامه نویسان بزرگ این سال هاست، دستم را گرفت و با راهنمایی او در تئاترهای دانشجویی و... دستیار صحنه و کارگردان شدم. سال 1375 در رشته کارگردانی سینما قبول شدم و با بهترین دوستان زندگی ام آشنا شدم. و همینطور اساتیدی بسیار گرانبها چون دکتر رکن الدین خسروی که دوستم می داشت و ارادت بسیار به او داشتم. دکتر محمود کریمی حکاک که فراتر از رابطه استاد و شاگردی در دانشگاه، با کلاس های خودشناسی و دوره های تکمیلی بازیگری و کارگردانی تئاتر به دوستانی دایمی تبدیل شدیم. حمید سمندریان، ناصر تقوایی، رضا نبوی، احمد الستی، محمدرضا اصلانی، دکتر کمال الدین شفیعی، هوشنگ مرادی کرمانی که به من نمره بیست داد و... سال 1380 کارشناسی تمام شد و همان سال وارد دوره کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی شدم. و دو سال بعد با ارائه پایان نامه ای با موضوع «نیهیلیزم و تاثیر آن بر آثار نمایشی عباس نعلبندیان» فارغ التحصیل شدم. دوره دكتراي پژوهش هنر را با گرايش جامعه شناسي با موضوع تشخص و تجدد در ادبیات دراماتیک ایران/دهه در دانشگاه تهران مي گذرانم».
در طی این سالها جسته و گریخته در روزنامه ها و مجلات زیادی مطلب نوشتم. از فصلنامه تئاتر گرفته تا روزنامه شرق. مجموعه آثار هارولد پینتر، شکسپیر، هنریک ایبسن و استریندبرگ و کتاب هایی از کاواباتا، موراکامی، مارکز، پرل باک، آداموف، اینگ و... ترجمه و منتشر کرده ام. قصه ها و فیلمنامه هایی نوشته ام و فیلم های کوتاه و بلندی ساخته ام که <عزیمت> <از میان آینه> و <تعبیر خواب> از آن جمله است. در جشنواره های متعدد شرکت کرده ام و نزدیک به 15 جایزه داخلی و خارجی دریافت کرده ام. دفتر شعری به نام «هزار پرنده فریاد در گلو» چاپ کرده ام و رمان «صحنه جرم، ورود ممنوع» در انتظار مجوز نشر. در دانشگاه های مختلفی درس می دهم. و هنوز می خوانم و تئاتر و فیلم می بینم و به موسیق گوش می دهم... همین و بس.
نظری وجود ندارد