خوآن رولفو در ۱۶ مه سال ۱۹۱۷ در آپلکوی مکزیک در خانوادهای زمیندار زاده شد که زمینهای آنها در انقلاب مکزیک از بین رفت. دوران کودکیاش ناگوار بود؛ او در سالهای ۱۹۲۶–۱۹۲۹ شاهد خشونتآمیزترین وقایع جنگ مذهبی کاتولیکی بود؛ در سال ۱۹۲۳ وقتی که رولفو ششساله بود پدرش دو تن از عموهایش در جنگ کاتولیکی کشته شد و در ۱۹۲۷ مادرش را نیز از دست داد. پس از چندی نیز انقلاب و جنگ به خالیسکو استان محل تولد او کشیده شد. همین موضوعها زمینه و فضای آثار او را تشکیل میدهند. پس از مرگ والدینش مدتی را نزد مادربزرگش در دهکدهٔ «سنگابریل» به سر برد در ده سالگی به پرورشگاه «مدرسه سوئیز سیلوا» سپرده شد و چهار سال (۱۹۲۸–۱۹۳۲) آنجا بود. رولفو در تمام زندگی کتابخوانی سیری ناپذیر بود. علاقهاش به کتاب وقتی هشتساله بود به صورتی تصادفی بروز کرد؛ در آن زمان به دلیل وضعیت ناخوشایند کلیسا که منجر به شورشهای کاتولیکی شده بود، کشیش منطقه تمام کتابخانهٔ خود را نزد مادر بزرگ رولفو به امانت گذاشت و او تمام کتابهای آن کتابخانه را مطالعه کرد. در ۱۶ سالگی قصد ثبتنام در دانشگاه گوادالاخا را داشت که به دلیل اعتصاب طولانی دانشجویان، موفق به ثبت نام نشد؛ به مکزیکوسیتی رفت و در همانجا ماندگار شد. پدربزرگش وکیل دعاوی بود و میخواست که خوآن حقوق بخواند ولی او از عهدهٔ امتحان ورودی دانشگاه برنیامد و در ۱۸ سالگی در ادارهٔ مهاجرت وزارت کشور مشغول به کار شد. این کار ظاهراً بیربط در نوشتن به او کمک کرد؛ ابتدا در محدودهٔ ایالت فعالیت میکرد، بعد فعالیتش به تمام کشور گسترش پیدا کرد. گویشها، آداب و رسوم محلی را آموخت و بدین وسیله شناختی فرهنگی پیدا کرد و آنها را در نوشتههایش به کار گرفت. در سال ۱۹۴۸ با کارلا آپایچیو ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد. برای گذران زندگی خانوادگی شغلهای گوناگونی داشت. در سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۲ به عنوان تولیدکنندهٔ تلویزیون و فیلمنامهنویس توانست هم بنویسد و هم درآمد منظم داشته باشد. در سالهای پایانی زندگی، رولفو به سرطان ریه مبتلا شد و در ۷ ژانویه ۱۹۸۶ به علت حملهٔ قلبی درگذشت.
خوآن رولفو نویسندگی را از سال ۱۹۴۰ شروع کرد و اولین رمانش را از بین برد. در سن ۳۵ سالگی مجموعهٔ ۱۵ داستان کوتاه به نام «دشت سوزان» را منتشر کرد: چشماندازی بیرحمانه از دنیای پیرامونش، دختری که مجبور به روسپیگری میشود، شوهری قرمساق که در سفری زیارتی میمیرد و مردمی که فقر آنها را از پا انداختهاست. در سال ۱۹۵۳ شروع به نوشتن رمان «پدرو پارامو» کرد. آثار او آنچه که «رمان انقلاب مکزیک» میگویند را جمعبندی کردهاست. وی بعد از انتشار این دو اثر عملاً داستاننویسی را کنار گذاشت ولی به روشهای دیگری چهرهٔ اصلی جهان ادبی مکزیک باقیماند. رولفو در سال ۱۹۴۴ مجلهٔ ادبی را پایهگذاری کرد. در سال ۱۹۵۶ شروع به فیلمنامه نویسی برای سینما و تلویزیون کرد. با همکاری کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز یکی از بهترین فیلمنامههایش را به را نوشت که فیلمی از آن در سال ۱۹۶۴ ساخته شد. در دههٔ ۶۰ رولفو دومین رمانش را به نام نوشت ولی بدون اینکه آن را منتشر کند یا به کسی نشان بدهد، از بین برد. گرچه آثار او از نظر کمی مختصر است، هرگز کسی نسبت به کیفیت آنها تردیدی نداشتهاست. رمان «پدرو پارامو» به چاپ بیستم و نهم رسیده و به هجده زبان ترجمه شدهاست. کتاب مجموعه داستانهای کوتاه او دشت سوزان به چاپ دوازدهم رسیده و به نه زبان ترجمه شدهاست.
نظری وجود ندارد