ایمانوئل کانت به سال ۱۷۲۴ (میلادی) در کونیگسبرگ، مرکز پروس شرقی، در خانوادهای متوسط و مسیحی از مذهب متقدسان لوتری زاده شد. نیاکان کانت، آلمانینژاد و خانواده پدرش اهل تیلزیت بودند. پدرش، یوهان گئورک کانت، سراج یا چرمکار معمولی با درآمدی ناچیز و مادرش، آنا رگینا رویتر، عضوی از همان صنف بود. کشیش خانواده کانت، فرانتس آلبرت شولتس، مدیر مدرسه فردریش نیز بود. وی با پی بردن به نشانههای هوش استثنایی در دومین پسر خانواده معمولی کانت، برایش یک فرصت آموزشی را برنامهریزی کرد که برای بچههای طبقه اجتماعی والدینش نادر بود. کانت در این مدرسه، زبان لاتین و موضوعهای دیگر را به قدر کفایت آموخت تا اینکه در ۱۶ سالگی، (سال ۱۷۴۰م) وارد دانشگاه شد. وی در دانشگاه کونیکسبرگ به تحصیل فلسفه و ریاضیات پرداخت و پس از دانشگاه چند سالی تدریس خصوصی میکرد. در سی و یک سالگی، در دانشگاه، مدرّس بدون حقوق رسمی شد؛ یعنی حقوق وی، به شهریهای وابسته بود که شاگردان میپرداختند و گاهی مجبور میشد بخشی از کتابهایش را برای جبران کسری عواید بفروشد. پانزده سال در این شغل حقیر باقی ماند و در این مدت دو بار تقاضای استادی کرد و هر دو دفعه رد شد. سر انجام در سال ۱۷۷۰ به مقام استادی منطق و فلسفهٔ مابعدالطبیعه در دانشگاه کونیکسبرگ نائل شد. تنها تزیین خانهاش پرترهای از روسو بود. کانت بهطور منظم، ساعت ۵ صبح از خواب برمیخاست. صبحانهاش فنجانی چای و یک پیپ تنباکو بود. سپس برای درسگفتارهایش آماده میشد، که ۵ یا ۶ روز در هفته برگزار میشد، و آغازشان ساعت ۷ یا ۸ صبح (با توجه به تغییر ساعت فصلی) بود. سپس تا زمان ناهار به مطالعه و نوشتن ادامه میداد. با رفتن مهمانانش غالباً بر صندلی راحتی در اتاق نشیمن چرتی میزد. در ساعت ۵ بعد از ظهر، پیادهرویاش آغاز میشد که زمان آن بنا به قصه مشهور، چنان دقیق بود که زنان خانهدار کنیگسبرگ میتوانستند ساعتهایشان را با لحظهای که پروفسور کانت پشت پنجرههایشان قدم میزد تنظیم کنند. شبهای کانت غالباً با معاشرت در خانه دوستان میگذشت. وی در ۱۲ فوریه ۱۸۰۴ میلادی درگذشت. در مراسم تشییع جنازه او، مردم از شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به مردی بزرگ ادای احترام نمایند. بر سنگ نوشتهٔ آرامگاه وی این جملات حک شدهاست: «دو چیز، هر چه مکررتر و ژرفتر به آنها میاندیشم، ذهنم را با شگفتی و هیبت باز هم تازهتر و فزایندهتری به خود مشغول میدارند: آسمان پر ستاره بر فراز من و قانون اخلاقی در درون من.»
پس از انتشار مقاله معروف خود با عنوان «دربارهٔ صور و اصول جهان محسوس و معقول» که در سال ۱۷۷۰ منتشر شد، بیش از ده سال نوشتهٔ مهمی در زمینهٔ فلسفه منتشر نکرد. در سال ۱۷۸۱، چاپ نخست نقد عقل محض منتشر شد و استقبال اولیه از این کتاب سخت برای کانت ناامید کننده بود. مندلسون اعلام کرد که قادر به تعقیب استدلالهای کانت نیست و «ناتوانی عصبی» او را از هرگونه «کار سنگین» بازمیدارد؛ ولی تنها چندسال بعد اهمیت نقد عقل محض آشکار و تصدیق شد. ترتیب آثار دوره انقلابی در اندیشه کانت چنین است: نقد عقل محض (۱۷۸۱) تمهیدات (۱۷۸۳) پاسخی به این پرسش: روشنگری چیست؟ (۱۷۸۴) بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (۱۷۸۵) مبادی مابعدالطبیعی اولیه علوم طبیعی (۱۷۸۶) نقد عقل عملی (۱۷۸۸) نقد قوه حکم (۱۷۹۰) دین در محدوده عقل تنها (۱۷۹۳) به سوی صلح جاودانه (۱۷۹۵) مابعدالطبیعه اخلاق (۱۷۹۷) انسانشناسی از دیدگاه عملی (۱۷۹۸)
نظری وجود ندارد